اول از همه معذرت خواهی میکنم که قول داده بودیم عکس بذاریم ولی نذاشتیم.ما به قولمون وفا کردیم ولی بر اثر یه اتفاق همه ی عکسا و نوشته ها پاک شد بعدشم وقت نمیشد که بذاریم.در هر صورت شرمنده.
تشکر میکنم از همه ی مامانایی که دلشون برای نی نی ما تنگ شده بود.
سلام نفسم.
بالاخره دوباره بعد از چند وقت طولانی برگشتیم پیش نینیا و کلی حرف داریم که باهاشون بزنیم.ولی تو انقدر شیطون شدی و کارای جدید یاد گرفتی که نمیدونم از کجا باید شروع کنم.مثلا تا آهنگ میذاریم دست میزنی و شروع میکنی به دست زدن بعدشم همراه دست زدنت میگی da da.در جا کفشی رو باز میکنی همه ی کفشارو میریزی بیرون همینطور در کشوتو.
یاد گرفتی چهار دست و پا میری.میزو میگیری بلند میشی و راه میری.هر چی پیدا میکنی سریع میذاری تو دهنت وقتیم میخوام از دهنت در بیارم دستمو گاز میگیری یا اصلا دهنتو باز نمیکنی.هر کاری میکنیم ادامونو در میاری وااااااااااااااااااااااااای که چه جیگری میشی.یه صداهای بامزه ای از خودت در میاری که نمیتونم بنویسم.وقتی کسی بغلت میکنه عصبانی میشی و حرص میخوری ولت میکنیم چهار دست و پا میری و سرتو تند تند تکون میدی مستقیم میری تا بخوری به دیوار یا هر چیز که سر راهت باشه بعدش میشینی گریه میکنی اون وقته که ما به دادت برسیم.جیغ وداد زیاد میکنی.خیلی وقته که یاد گرفتی بای بای میکنی.مثلا با هم رفته بودیم برات شیر درست کنیم وقتی اومدیم تو اتاق به مامان جون و خاله هیلا بای بای میکردی.جلوی بوفه میشینی محکم با دستت میکوبی به شیشه ی بوفه و با این کارت کلی ذوق میکنی.تازگیا خیلی شیطون شدی و اصلا نمیشینی که حتی غذا بخوری وقتیم میخوام بهت غذا بدم باید هر جا که میری باهات بیام.یاد گرفتی میگی اخ و جیز.خاله هیلا داشت بهت فرنی میداد که ریخت رو لباست بعد به لباستو خاله هیلا نگاه کردی و گفتی اخ.داشتی میرفتی طرف بخاری که خاله باران بهت گفت نه هلیا جیز توام گفتی جییییزززززززززززز.تو آینه ی جاکفشی خودتو میبینی و کلی خودتو تحویل میگیری.باباجون میذاردت رو دوشش سریع میگی هی هی.یاد گرفتی میگیi siye?zozoe.یا وقتی بهت میگفتیم ای سیه میگفتی زوزو. تو میز تلویزیون میخوابی سیمای تلویزیونو میکشی.باند ضبطمونم پاره کردی.اول که جارو برقی رو روشن میکنم فرار میکنی بعدش سیمشو میگیری و دنبالم میای.امروز باباجون اومد تو اتاق به منو خاله هیلا کاکائو داد چون به تو نداده بود به باباجونو جعبه دستش نگاه میکردی و میگفتی he he یعنی به منم بده.وقتی داریم شام یا ناهار میخوریم میای پایین میز میشینی پایه های صندلی رو میگیری و به من مظلومانه نگاه میکنی که از غذامون به توام بدم.چون اتاقت خیلی سرده درو میبندیم وقتی میخوای بری تو اتاقت درو تا ته باز میکنی جالب اینجاس که در تا ته بازه ولی تو بازم هل میدی که باز بشه.پریروز رفتیم دکتر وزنت ده کیلو و 200فقط 200گرم.قدت 72فقط 2سانت):
وااااااااااای که با این لباس چه جیگری شده بودی ولی حیف که دیر اندازت شد.
قبل از کوتاهی مو
بعد ازکوتاهی مو
یه روز صبح از خواب بیدار شدم دیدم تو جات نیستی یه دفعه دیدم دم آشپز خونه نشستی و منو نگاه میکنی.
اینم عکس هنری خاله هیلا
دیگه تو تختم نمیتونم بذارمت.
چند روز پیش رفته بودیم خونه مادر جونینا که من رفتم به دوستامم سر بزنم.این خانم کوچولویه خوشگل کیانا خانومه که شما کلی اذیتش کردی و گوششو میکشیدی اونم خیلی آروم بود هیچی نمیگفت فقط از دستت فرارمیکردی.یک سالو 9 ماهشه.
دیروز لباس شویی روشن کرده بودم تا صداشو شنیدی سرتو کردی تو آشپزخونه ببینی صدای چیه